• وبلاگ : بيا برگرد به خونه
  • يادداشت : اميدي به روشنيه شب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 49 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    + م 

    اين هم شعر کاملش.واقعا شادروان استاد مهدي اخوان ثالث درد اين مردم را لمس کرده بوده

    موجها خوابيده اند ، آرام و رام
    طبل توفان از نو افتاده است
    چشمه هاي شعله ور خشکيده اند
    آبها از آسيا افتاده است
    در مزار آباد شهر بي تپش
    واي جغدي هم نمي ايد به گوش
    دردمندان بي خروش و بي فغان
    خشمنکان بي فغان و بي خروش
    آهها در سينه ها گم کرده راه
    مرغکان سرشان به زير بالها
    در سکوت جاودان مدفون شده ست
    هر چه غوغا بود و قيل و قال ها
    آبها از آسيا افتاد هاست
    دارها برچيده خونها شسته اند
    جاي رنج و خشم و عصيان بوته ها
    پشکبنهاي پليدي رسته اند
    مشتهاي آسمانکوب قوي
    وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
    يا نهان سيلي زنان يا آشکار
    کاسه ي پست گداييها شده ست
    خانه خالي بود و خوان بي آب و نان
    و آنچه بود ، آش دهن سوزي نبود
    اين شب است ، آري ، شبي بس هولنک
    ليک پشت تپه هم روزي نبود
    باز ما مانديم و شهر بي تپش
    و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
    گاه مي گويم فغاني بر کشم
    باز مي بيتم صدايم کوته ست
    باز مي بينم که پشت ميله ها
    مادرم استاده ، با چشمان تر
    ناله اش گم گشته در فريادها
    گويدم گويي که : من لالم ، تو کر
    آخر انگشتي کند چون خامه اي
    دست ديگر را بسان نامه اي
    گويدم بنويس و راحت شو به رمز
    تو عجب ديوانه و خودکامه اي
    مکن سري بالا زنم ، چون مکيان
    ازپس نوشيدن هر جرعه آب
    مادرم جنباند از افسوس سر
    هر چه از آن گويد ، اين بيند جواب
    گويد آخر … پيرهاتان نيز … هم
    گويمش اما جوانان مانده اند
    گويدم اينها دروغند و فريب
    گويم آنها بس به گوشم خوانده اند
    گويد اما خواهرت ، طفلت ، زنت… ؟
    من نهم دندان غفلت بر جگر
    چشم هم اينجا دم از کوري زند
    گوش کز حرف نخستين بود کر
    گاه رفتن گويدم نوميدوار
    و آخرين حرفش که : اين جهل است و لج
    قلعه ها شد فتح ، سقف آمد فرود
    و آخرين حرفم ستون است و فرج
    مي شود چشمش پر از اشک و به خويش
    مي دهد اميد ديدار مرا
    من به اشکش خيره از اين سوي و باز
    دزد مسکين برده سيگار مرا
    آبها از آسيا افتاده ، ليک
    باز ما مانديم و خوان اين و آن
    ميهمان باده و افيون و بنگ
    از عطاي دشمنان و دوستان
    آبها از آسيا افتاده ، ليک
    باز ما مانديم و عدل ايزدي
    و آنچه گويي گويدم هر شب زنم
    باز هم مست و تهي دست آمدي ؟
    آن که در خونش طلا بود و شرف
    شانه اي بالا تکاند و جام زد
    چتر پولادين ناپيدا به دست
    رو به ساحلهاي ديگر گام زد
    در شگفت از اين غبار بي سوار
    خشمگين ، ما ناشريفان مانده ايم
    آبها از آسيا افتاده ، ليک
    باز ما با موج و توفان مانده ايم
    هر که آمد بار خود را بست و رفت
    ما همان بدبخت و خوار و بي نصيب
    زآن چه حاصل ، جز با دروغ و جز دروغ ؟
    زين چه حاصل ، جز فريب و جز فريب ؟
    باز مي گويند : فرداي دگر
    صبر کن تا ديگري پيدا شود
    کاوه اي پيدا نخواهد شد ، اميد
    کاشکي اسکندري پيدا شود

    + س 

    آرزو هايم بر باد رفته

    هنوز هم عاشق قاب خالي عكسي هستم كه جايش را برايت خالي نگاه داشتم

    + س 

    ............

    دين و باز هم دين

    بميرم برايت كه به نام دين غرورت را در هم شكستند

    كاش مي مردم و نمي ديدم به نام دين تو را بدكار خواندند

    بميرم برايت كه اشك چشمانت نشان از پاكيت مي داد ولي باز تو را ........

    + ل 
    خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد
    + ب 

    __________--_________

    سا قيا امشب صدايت با صدايم ساز نيست

    يا كه من بسيار مستم يا كه سازت ساز نيست

    ساقيا امشب مخالف مي نوازد تار تو

    يا كه من مست و خرابم يا كه تارت تار نيست

    + ب 

    من سرد و گرم زندگي را چشيده ام هر دو تلخ بودن

    بر ما حكومت مي كنيد بر قلبمان چه ؟ حكومت مي كنيد ؟

    روزي خواهد رسيد كه با دستانم جانتان را براي اين همه شب بيداري هاي خود و دوستان خواهم گرفت

    پسرك دست فروشي با من گرم صحبت شد

    مي گفت خدايي دارد به بزرگي دنياي خود

    دستان خالي اش را ديدم در دل به تمسخر

    + ب 

    ............

    بسيار زيبا بود ..........

    مطلب شما به قدري زيبا بود كه متن پايين را براي اين مطلب شما نوشتم - كمي عجله اي شد .............

    به هر حال موفق باشيد

    ________________________

    سال ها در جستجوي خدايي بودم كه گويي حقيقتي ندارد

    هر كسي تعريفي و تحريفي از او كرد

    سال ها در حسرت ديدارش ماندم

    ديدار وجودي كه حتي وجودش را هنوز باور نداشتم

    ............

    دل شكسته از همه جا خداي نا ديده را كفر گفتم

    ندايي آمد مگر تو عاشقي كه اينچنين به دنباله خدايت هستي

    با تمام وجود فرياد زدم آري

    پاسخي آمد كه براي ديدن پروردگارت حاضري از چه چيزي بگذري

    لحظه اي ترديد كردم و گفتم از همه چيز

    اما ندانستم ترديد مرا تباه مي كند

    ندا آمد كه منم پروردگارت - همدم شب هاي تو - آرامش دهنده قلب نا آرام تو

    دور كردم از تو هر سرما و گرمايي را در اين سفر

    دور كردم از تو نگاه هاي شيطاني اطرافت را

    زماني كه گرسنه بودي تشنه بودي من غذايت را در دهانت مي گذاشتم وقتي كه در خواب ناز بودي

    من از تو به خودت نزديكتر بودم ولي باز تو به دنبال من گشتي

    اكنون من در قلب تو و در سينه ي تو مي باشم

    اكنون قلبت را از سينه بيرون بياور تا مرا ببيني

    لحظه اي به فكر فرو رفتم

    ترس بدنم را به شدت لرزاند

    سرم را زير انداختم و به ديارم باز گشتم

    آنروز فهميدم كه عاشق نبودم

    عاشق خدايي بود كه فكر مي كردم او را پرستش مي كنم

    + ب 

    ............

    بسيار زيبا بود ..........

    ________________________

    سال ها در جستجوي خدايي بودم كه گويي حقيقتي ندارد

    هر كسي تعريفي و تحريفي از او كرد

    سال ها در حسرت ديدارش ماندم

    ديدار وجودي كه حتي وجودش را هنوز باور نداشتم

    ............

    دل شكسته از همه جا خداي نا ديده را كفر گفتم

    ندايي آمد مگر تو عاشقي كه اينچنين به دنباله خدايت هستي

    با تمام وجود فرياد زدم آري

    پاسخي آمد كه براي ديدن پروردگارت حاضري از چه چيزي بگذري

    لحظه اي ترديد كردم و گفتم از همه چيز

    اما ندانستم ترديد مرا تباه مي كند

    ندا آمد كه منم پروردگارت - همدم شب هاي تو - آرامش دهنده قلب نا آرام تو

    دور كردم از تو هر سرما و گرمايي را در اين سفر

    دور كردم از تو نگاه هاي شيطاني اطرافت را

    زماني كه گرسنه بودي تشنه بودي من غذايت را در دهانت مي گذاشتم وقتي كه در خواب ناز بودي

    + هديه من به تمامي دوستان عزيز 
    ث
    + دانلود 

    1 پست ويژه براي دوستان

    سال هاست اين فايل صوتي زيبا را داشتم اما حقيقت اين بود كه دلم نمي آمد به كسي بدهم

    اما اين بار قصد كردم اين فايل صوتي زيبا را به شما دوستان تقديم كنم - داستاني از عشق .....

    ** زندگي نامه و شعر شاگرد كفاش خراساني **

    كاري از برادر عزيزم آقا رضا با صداي استاد برقعي

    دوستان حجم فايل كمي زياد مي باشد اما به شما قول مي دهم ارزش اين فايل بيشتر از چيزي هست كه فكر مي كنيد

    از دوستان خواهش مي كنم بعد از گوش دادن اين فايل هم نظر خود را اعلام كنند

    + س 
    بگذار که هزار تيرانداز به روي يک پرنده تيـر بيندازند؛ من از آن‌که دو انگشت بر او باشد، انگشت بر مي‌دارم! قمار بازها ورق‌هاي ِ نشان‌دار را دوست ندارند
    + س 
    سلام - مطلب جديدي را در بلاگم قرار دادم . خوشحال مي شوم نظر شما دوست عزيز را نيز داشته باشم -- موفق باشيد
    + س 

    ......

    ديروز در پس كوچه ها قدم مي زدم

    مردان شهرم همچنان در هوس هاي بي پايانشان در حال غرق شدن بودن

    مردان شهرم حتي در شب هم عينك هايي با نماد تاريكي مي زنند تا شايد پرده از راز پنهانشان برداشته نشود

    سرم را پايين مي گيرم براي اين همه بي شرمي و به راه خود ادامه مي دهم

    اندكي بعد فكري ذهنم را آشفته مي كند

    خواستم نجابت را در زنان شهرم ببينم

    و اي واي بر من عجب ساده نگاشتم خيالم را

    زنان شهر من غرق در سرمه هايشان بودند

    زنان شهر من ياري را در آغوش گرفته بودند اما نگاهشان به غريبه ها بود

    زنان شهر من .........

    برادرم خواهرم لحظه اي نيك بيانديش از اين همه نيستي

    نمي دانم براي چه در اين كوچه هاي قدم مي زنم

    دوستي دارم كه مرا و افكار مرا شيطان مي خواند

    آري من شيطاني هستم كه برادران و خواهران شهرم را دوست مي دارم

    آري من شيطان هستم كه مردمان شهرم آه مي كشند اما اشكش را من مي ريزم

    گلايه كافيست

    ..........................

    + rrrrdsdd 
    n aaz eshgh benvis sadimi. dafeeye akharat bashe ke mozahem khnomha mishid mage khodet khahar o madar nadari.
    + dsdd 
    omidvara ke aramesheh shoma be ham bekhore ke inghadr khnom har ro aziayt mikonid sadismi. bor az mariziat benvis ahmagh jan
     <      1   2   3   4      >