• وبلاگ : بيا برگرد به خونه
  • يادداشت : اميدي به روشنيه شب
  • نظرات : 0 خصوصي ، 49 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ب 

    ............

    بسيار زيبا بود ..........

    مطلب شما به قدري زيبا بود كه متن پايين را براي اين مطلب شما نوشتم - كمي عجله اي شد .............

    به هر حال موفق باشيد

    ________________________

    سال ها در جستجوي خدايي بودم كه گويي حقيقتي ندارد

    هر كسي تعريفي و تحريفي از او كرد

    سال ها در حسرت ديدارش ماندم

    ديدار وجودي كه حتي وجودش را هنوز باور نداشتم

    ............

    دل شكسته از همه جا خداي نا ديده را كفر گفتم

    ندايي آمد مگر تو عاشقي كه اينچنين به دنباله خدايت هستي

    با تمام وجود فرياد زدم آري

    پاسخي آمد كه براي ديدن پروردگارت حاضري از چه چيزي بگذري

    لحظه اي ترديد كردم و گفتم از همه چيز

    اما ندانستم ترديد مرا تباه مي كند

    ندا آمد كه منم پروردگارت - همدم شب هاي تو - آرامش دهنده قلب نا آرام تو

    دور كردم از تو هر سرما و گرمايي را در اين سفر

    دور كردم از تو نگاه هاي شيطاني اطرافت را

    زماني كه گرسنه بودي تشنه بودي من غذايت را در دهانت مي گذاشتم وقتي كه در خواب ناز بودي

    من از تو به خودت نزديكتر بودم ولي باز تو به دنبال من گشتي

    اكنون من در قلب تو و در سينه ي تو مي باشم

    اكنون قلبت را از سينه بيرون بياور تا مرا ببيني

    لحظه اي به فكر فرو رفتم

    ترس بدنم را به شدت لرزاند

    سرم را زير انداختم و به ديارم باز گشتم

    آنروز فهميدم كه عاشق نبودم

    عاشق خدايي بود كه فكر مي كردم او را پرستش مي كنم