در اين ديار كسي هم زبانم نشد
كسي زبان نوشته هايم را نفهميد
مي دانم زماني كه مي روم
كسي چشم به راهم نخواهد بود
دفتر نوشته هايم را بر سر راه مي گذارم
تا شايد رهگذري نوشته هاي خسته ام را نظاره كند
مي روم ولي بدانيد
هر كجا كه باشم
شب ها ستاره هايتان را در آغوش خواهم گرفت