سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیا برگرد به خونه
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
پنج شنبه 85 مرداد 5 ساعت 1:11 عصرگویی باورم را باور نکردی

........

آن قدر سرد بود که بهانه می گرفتم . دستانم سر پناهش را به نا امیدی داده بود . سرد بود در تاریکی شب و جاده ای بی پایان - انتهایش را نمی دیدم لحظه ای تردید دلم را لرزاند بدنم لحظه به لحظه سرد تر می شد . گویی به دنبال تو بودم چند روزی از تو دور بودم ولی یادت همیشه ...............

از تو گلایه دارم خودت می دانی چرا

تو لحظه های نیاز را در من نابود کردی - ولی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

در اوج نیاز به تو بودم ولی دستانم را نگرفتی - چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

التماسم مرد - غرورم شکست - بهارم خزان شد و ..........

گویی باورم را باور نکردی

نمی دانم چه می گویم

ولی انگار دیگر چشمانت نمی خواهد ......................


متن فوق توسط: میثم نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

درباره خودم
بیا برگرد به خونه
مدیر وبلاگ : میثم[56]
نویسندگان وبلاگ :
مهناز[52]

کوله باری از خاطره و تجربه
آرشیو یادداشت ها
12
لوگوی من
بیا برگرد به خونه
لوگوی دوستان من


آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه