چه زود گذشت
چه زود از من گذشتی
حالا بشینو واسه همه تعریف کن
یادت تره به من بخندی
آخه .........
آخه عاشق خندیدهاتم
چه دنیایی ساخته بودیم
با فاصله ها که بین من و تو بود می دیدی شبا توی آغوش من .............
دیدی نفس هامون حبس شده بود وقتی باره اول دستامون توی دست هم بود
بازم واست بگم ............
من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت آتش زدم ......