به نام خدا

حرفی واسه گفتن ندارم

آرشیو این وبلاگ هم پاک شد و این آخرین مطلب این وبلاگ هست

از همه دوستانی که توی این مدّت لطف داشتن به من واقعاً ممنونم

امّا تو

و تو لیاقتت همون کسایی هستن که همیشه با نفرت ازشون یاد کردی

به قول خودت 1 دوست داشتن دروغی بود همش

آره درسته تو این طور فکر کن

چون برام دیگه مهم نیست تو ارزش هیچی و نداری

این وبلاگ دیگه به روز نمی شه

این روزا خیلی در گیرم همگی واسم دعا کنید

شاید خیلی چیزا توی این مدّت تغییر کنه

در ضمن 2 هفته دیگه توی وبلاگ   www.novin.parsiblog.com    جدید ترین برنامه ها رو در زمینه هک - امنیت قرار می دم

اما با 1 سری تغیرات

به هر حال اگه توی این مدّت بی ادبی از من دیدید به بزرگی خودتون ببخشید

اگه هم کسی کاری با من داشت می تونه با من تماس بگیره با این شماره 09122530891

اما تو

دیگه حوصله ای واسه تو ندارم

مگه اینکه بخوای بگی ................که اونم ...................

یک چیز دیگه دادا رضا = 1 دونه ی من

خوب دیگه ما بریم

 قسمت  نظرات وجود ندارد

چون من واسه همیشه از این وبلاگ می رم

هنوز می تونی روی ماسه های ساحل دنبالم بدویی و من و بگیری ؟؟؟

انگار نمی تونی

چون ..............................

با بوسه ای آروم ** خوابم رو دزدیدی ** تو شدی تعبیر ** رویای شبانم

تقدیر من عشق تو شد

---------------------------------------------------

اومدم واست بنویسم اما نمی دونم از چی بگم چون به قدری حرف واسه گفتن دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم
آهان میخوای از اینجا شروع کنم که این روزا هر کی به من میرسه فقط دوست داره  با کنایه حرفاشو بزنه به من
هر کی میخواد 1 جوری  تهه  دلمو خالی کنه
یکی دیگه هم از 1 طرف میاد و ................
خسته شدم  می فهمی ؟؟؟؟  تازه توی زندگیم خیلی چیزارو داشتم می فهمیدم  که تو ...........
کاش می فهمیدی که ............
کاش همه ی حرفات راست بود  وقتی حرف از کسی دیگه می زدی تا الان این همه از نبودت احساس تنهای نمی کردم
این بار همه چیز و گزاشتم پای خودت
بودن یا نبودن
با خودت ، با خودت  
هر کاری که باید  انجام می دادم رو انجام دادم
هر چی  رو هم که باید می گفتم با صداقت گفتم بهت
حالا خودت موندی و همه ی این حرفام 
نگران چیزایی هم که از من میخواستی نباش  چون زیر حرفم نمی زنم چه باشی چه نباشی
راستی نظرت در مورد عکس بلا چیه؟؟؟؟؟؟
می دونم جوابت چیه ` حتماً میخوای بگی فقط 1 آرزو هست   
ولی .............

سکوت .............
.............

به نام خدا

«کمکم کن کمکم کن
نذار اینجا بمونم تا بپوسم

کمکم کن کمکم کن
نذار اینجا لب مرگ و  ببوسم

-------------------------------------------------------------------

فکر می کردم  وقتی  که میری  کم کم فراموش میشی
اشتباه فکر کردم
از تو توی دلم  1 خونه نساختم که  بخواد 1 روزی بر اثر کوهنگی خراب بشه و بعدشم  فراموش بشه
یادم رفته بود که از تو توی دلم 1 نهال کاشته بودم
و یادم رفته بود  که نهال  1 روز  1 درخت پهناور میشه
و امروز تمام ریشه های اون  نهال  که درخته بزرگی شده وجدم و گرفته
...........
.....................
امّا تو نیستی که ببینی
.................
..........
تنهام نزار  بهترین
........

تو به من دنیا رو  دادی

من  به تو خاطره  دادم

به نام خدا

----------------
می دونم دوستم نداری مثل روزای گذشته
من خودم خوندم از توی چشمات
----------------

باور کنم که رفتی ؟
تو رفتی از اینجا
این شهر - این خونه - این اتاق  همشون از تو حرف می زنن
شاید بخندی یا باز این حرفامو باور نکنی
ولی دیگه باید از همشون خداحافظی کنم
همشون می خوان با یاد اوری تو منو ...........

حالا که رفتی باید به خیلی چیزا اعتراف کرد
به اینکه توی دلم تو بودی و تو
جز تو دلم به کسی راه نداد
تو بودی تو بودی

می خوام برم از اینجا
جایی که دیگه چهرتو به یادم نیاره
خودت خواستی مگه نه ؟؟؟

واسه همه چیز منو ببخش
اگه کوتاهی کردم واسه خریدن ناز چشمات منو ببخش

باید خداحافظی کنم
صدای قلبم می شنوی ؟
همون قلبی که قرار بود 1 روز با آغوش گرفتن تو آروم بگیره
می بینی چه تند می زنه
نمی خواهی آرومش کنی ؟؟؟؟

یادته گفتی دوست داری اگه 1 روز خواستی ازم  جدا بشی
لبامو ...........

بعد از تو عشق با هر کسی واسه من می شه هوس
کلمه ی عشق فقط با تو معنا پیدا کرد ........

بی تو می میرم
اگه تونستی منو بفهمی
اگه هنوز دوست داشتنت واسه من بود
خیلی زود برگرد که دارم دیوونه می شم بیییییییییییی  تو

منتظرم
بی تو هیچم 

دوست داشتم - دارم - خواهم داشت

..........

برای بابا  می نویسم ........

راستی الان کجایی ؟
مامان از بچگی می گفت پیش خدایی ؟
راست می گه؟؟؟؟؟؟

بذار برات تعریف کنم
که دلم برات خیلی تنگ شده
کاش 1 کم بیشتر می موندی تا چهرتو می دیدم

ببینم اصلا می دونی من چند سالمه الان ؟؟
خیلی زود رفتی

هر روز نیازم بهت بیشتر می شه

بابا مامان خیلی تنهاست
چرا رفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

می دونم چی می خوای بگی
پس نگو

بابا من مردی شدم واسه خودم ولی مثل بچه ها بهونتو می گیرم
........ و ...........   هنوز لالایی هایی که براشون خوندی یادشون همیشه با حسرت به خاطراتشون ........

تو رویای من بودی و هستی
بابایی خستم
خیلی خیلی 

چند وقتی می شه بهت سر نزدم
زود میام با چند تا گل به رنگی که خودت با اون همه ی مردیتو نشون دادی

دوست دارم